در حسرت آغوش گرم: رنج محرومیت هیجانی
جمله ی مرتبط: هیچ کس مرا دوست ندارد.
محرومیت هیجانی (Emotional deprivation) مثل این است که در زندگی به دنبال گمشده ای می گردید. نوعی احساس پوچی و معنا باختگی دامن گیر شما می شود. شاید بهترین تصویر برای درک محرومیت هیجانی این باشد که ببینیم کودکی که والدینش از او غافل هستند چه احساسی دارد: حس تنهایی، محرومیت و بی پناهی. حسی از غم و دلتنگی و این که بر پیشانی سرنوشت شما مهر تنهایی و بی پناهی زده شده است.
تجاربی که منجر به شکل گیری طرح واره محرومیت هیجانی می شوند در مقایسه با تجاربی که به شکل گیری سایر طرح واره ها دامن می زنند، گنگ تر و مبهم تر هستند. سخت بتوان رد پای این تله را در افکار پیدا کرد. دلیل آن را می توان به این موضوع نسبت داد که این طرح واره زمانی در ذهن نقش بسته است که شما هنوز قدرت تکلم نداشته اید. محرومیت هیجانی به این احساس شما دامن می زند که تا ابد تنها می مانید و به نیازهای خود دست نمی یابید و هیچ کس شما را درک نخواهد کرد.
برخی از افرادی که این طرح واره را دارند بسیار پر توقع می شوند. این طرح واره کیفیتی سیری ناپذیر دارد. میزان محبتی که از اطرافیان می گیرید اصلا اهمیت ندارد. به نظر می رسد که این میزان محبت دریافتی هیچ گاه شما را راضی نمی کند. از خودتان سوال کنید: آیا دیگران مرا آدم نیازمند و پرتوقعی می شناسند؟ یا اینکه خواسته های من از دیگران زیاد است؟
همچنین بخوانید : تاثیر نوع شادی بر سلول ها و چهره به چهره در برابر افسردگی
تجارب منجر به شکل گیری محرومیت هیجانی
تجاربی را که منجر به شکل گیری محرومیت هیجانی می شود باید در فردی جستجو کرد که مسئول محبت مادرانه به کودک است: فردی که مسئول اصلی محبت عاطفی به کودک است. هرچند در برخی از خانواده ها این نقش مادرانه بر عهده مرد است، اما در فرهنگ ما این نقش بر عهده ی زن است. اگر چه نقش پدر نیز مهم است، اما در سال های ابتدایی زندگی کودک معمولا مادر محور اصلی دنیای روان شناختی کودک را تشکیل می دهد. اهمیت رابطه اولیه به این دلیل است که بعدها فرد همین الگوی ارتباطی را در زندگی تکرار می کند و یک مادر می تواند سرنوشت فرزند خود را با رفتارش تعیین کند. طرح واره در انتخاب های مهم زندگی از جمله انتخاب همسر تاثیر گذارد.
در زندگی افراد، صمیمی ترین روابطشان رنگ و بویی از تجارب اولیه با مادر را دارد. اگر کودک کم تر از حد معمول از مادر محبت و عشق دریافت کند، آن گاه محرومیت هیجانی پدیدار خواهد شد. منظور از محبت صرفا رسیدگی به خوراک و پوشاک و نیازهای اولیه کودک نیست، این موارد لازم هست اما کافی نیست. محبت این موارد را شامل می شود: در آغوش گرفتن کودک، بوسیدن، نوازش کردن، بازی کردن با کودک، وقت گذراندن با کودک، همدلی کردن با کودک، درک کودک در شرایط بحرانی، حمایت کردن از کودک و …..
ریشه های تحولی محرومیت هیجانی:
منظور از ریشه های تحولی, سنین اولیه کودکی تا زیر سن ۹ الی ۱۱ سال است. در شکل گیری ریشه های تحولی والدین، خواهر برادرها، محیط و همسالان تاثیر به سزایی دارند اما تاثير والدین از سایر موارد مهم تر و پررنگ تر است.
ریشه های تحولی مهم محرومیت هیجانی عبارتند از:
۱) مادر نامهربان و سرد است. کودک را به اندازه ی کافی بغل نمی کند و او را در آغوش نمی گیرد.
۲) کودک احساس نمی کند از سوی افراد مهم زندگی اش، دوست داشته شده و ارزشمند است.
۳) مادر به اندازه ی کافی برای کودک وقت نمی گذارد و به او توجه نمی کند.
۴) مادر اصلا از نیازهای کودکش آگاه نیست. برای مادر همدلی با دنیای کودک سخت است. واقعا نمی تواند با کودک ارتباط برقرار کند.
۵) مادر نمی تواند کودک را آرام کند. بنابراین کودک نمی تواند خودش را آرام کند یا تسکین دهی دیگران را بپذیرد.
۶) والدین کودک را راهنمایی نکرده اند یا حس جهت مندی را در او تقویت نکرده اند. والد فرد مستقل و قدرتمندی نبوده است که کودک به او پناه ببرد.
خلاصه مقاله :
- احساس پوچی، تنهایی و عدم عشق
- ریشه در کودکی و عدم محبت مادر
- احساس دوست نداشتنی بودن، درک نشدن و تنهایی همیشگی
- پرتوقعی، اجتناب از صمیمیت، احساس پوچی و بی ارزشی
- ریشه در: مادر سرد، عدم توجه و درک، ناتوانی مادر در آرام کردن، عدم الگوی قوی
- تجارب: نادیده شدن، عدم محبت، طرد، پوچی و بی ارزشی
- پیامد: مشکل در روابط، عزت نفس پایین، افسردگی و اضطراب
- درمان: روانشناس، بررسی ریشه، یادگیری ابراز نیاز، روابط سالم