اختلال شخصیت مازوخیستی

اختلال شخصیت مازوخیستی

1531
1
اشتراک‌گذاری
مازوخیسم: میل پنهان به رنج یا فداکاری ناسالم؟

مازوخیسم: میل پنهان به رنج یا فداکاری ناسالم؟

مازوخیسم (Masochism) برگرفته شده از نام لئوپولدفون ساخر- مازوخ (Leopold Vinsacher Masoch) رمان نویس قرن ۱۹ اتریش است

Leopold von Sacher-Masoch, portrait 3.jpg

ویژگی بالینی

این بیماران علایق خود را بخاطر دیگران فدا می‌کنند. از چیزهایی که دوست دارد و از موقعیت‌های شغلی که برایش پیش می‌آید به نفع شخص دیگری کنار می‌رود و چون کسی از او نخواسته که دست به فداکاری بزند، در نتیجه کارهای او باعث رنجش دیگران و طرد او می‌شود (و نه حس قدردانی و پذیرش) با این حال تفسیرهای اشتباه بیمار در مورد علت طرد باعث می‌شود که او این اعتقاد را پیدا کند که بقدر کافی ایثار نکرده است و در نتیجه بر حقارت خود می‌افزاید. این بیماران خواسته‌ها و نیازهای شخصی را به خود خواهی نسبت می‌دهند و از دنبال کردن آنها نفرت دارند، حتی صحبت در مورد آنها را گناه می‌دانند.

به قول فروید این بیماران مجبور به تکرار اشتباهاتشان هستند. از لحاظ جنسیت ، زنان معمولا افرادی مورد سوء استفاده ”جسمی ، جنسی ، و روانی قرار می‌گیرند و مردان افراد منفعلی هستند که با دستمزد اندک وفادار نه بکار و دیگران وابسته‌اند.

یک مثال از نوع تفکر بیمار مبتلا به اختلال شخصیت مازوخیستی

مصاحبه زیر مربوط به زنی است به نام ‘‘ل’‘ ۴۷ ساله که شوهرش با بی وفایی او را ترک کرده و مدت ۶ هفته است که به علت ‘اختلال افسردگی اساسی در بیمارستان بستری و تحت درمان قرار گرفته است :

درمانگر : خانم ل مدتی است که اینجا با مایی. الان خوب می‌خوابی، اشتهای خوبی داری و وضعیت بهتری شده. ولی احساس می‌کنم بار عذاب بزرگی بر دوشت سنگینی می کند.
بیمار : بلی ، اینجا هستم؛ در حالیکه باید توی خانه باشم و از بچه هایم مراقبت کنم (بیمار ۱۱ فرزند دارد).
درمانگر : بلی ، نگرانم، چون خودت خواستی بیشتر اینجا بمانی، من فکر کردم بهتره کمی بیشتر اینجا بمانی.
بیمار : اما من واقعا احساس می‌کنم بهتر شدم لااقل از دو هفته پیش بهتر شدم.
درمانگر : (متعجب و کمی تحریک شده) چرا به من نگفتی؟ من که هر روز با تو صحبت می‌کنم.
بیمار: فکر کردم، شما به من بگویید چه وقت آماده هستم.
درمانگر : (با تردید) اما تو خودت را منزوی می‌کنی و توی تختخوابت می‌خوابی و از اتاقت بیرون نمی‌روی؟
بیمار: چون نمی خواهم دیگران را با مشکلات خودم ناراحت کنم. آنها بقدر کافی برای خودشان مشکلات و گرفتاری دارند. من واقعا الان احساس می‌کنم که باید پیش بچه‌هایم باشم.
درمانگر: الان چه کسی از بچه‌هایت مواظبت می‌کند؟
بیمار : خواهرم و شوهرش. اما این درست نیست. آنها نباید این کار را فقط برای من بکنند. من خیلی آنها را ناراحت کرده‌ام (احساس گناه می کند و اشک در چشمانش پرمی‌شود).
درمانگر : شوهرت چکار می کند؟
بیمار: او گذاشته رفته (ترک کرده).
درمانگر :او رفته؟ … چرا هیچ وقت چیزی در این مورد به من نگفتی؟
بیمار:خجالت می‌کشیدم. ما هنوز زن و شوهر هستیم … .
درمانگر: چه اتفاقی افتاده که ترکت کرده؟
بیمار : حدس می‌زنم خیلی به او سخت گذشت!
درمانگر: منظورت چیه؟
بیمار: خوب ، وقتی خانه می‌آمد بچه‌ها همیشه خانه بودند. بچه‌ها همه جا بودند. فکر می‌کنم نمی‌توانست تحمل کند.

همچنین بخوانید : اختلال شخصیت سادیستی و اختلال شخصیت وابسته

همانطور که در گفتگوی بالا شاهد هستیم ، بیمار به این فکر نمی‌کند که هر چقدر هم بچه‌ها شلوغ باشند، باز هم پدر بچه‌هایش است و مسئولیت بچه‌ها را دارد، در عوض همه چیز را گردن خودش می‌اندازد و این تفسیر را دارد که کم‌کاری کرده و با کم‌کاریش باعث زحمت خواهر و شوهرخواهرش و همچنین رنجش شوهرش شده است .

خلاصه مقاله :

ویژگی: ایثار غیرمنتظره و ناخواسته علایق و موقعیت‌ها، منجر به طرد و رنجش دیگران می‌شود.

ریشه: تفسیر غلط طرد به عنوان تنبیه “ایثار ناکافی” و حقارت.

رفتار: سرکوب خواسته‌ها و نیازها به دلیل “خودخواهی” و “گناه”.

تکرار: اجبار به تکرار اشتباهات مشابه.

نقش جنسیتی: زنان: قربانی سوء استفاده، مردان: وابسته و مطیع.

مثال: احساس گناه به خاطر شلوغی بچه‌ها به جای پذیرش مسئولیت.

نتیجه: مازوخیسم الگوی رفتاری مخربی است که منجر به روابط ناسالم و احساس گناه می‌شود.

تبلیغات در وبلاگرام

یک نظر

  1. به شدت مازوخیسم هستم اسلیو هستم باهاش خیلی هم مشکلی ندارم . ولی فکر می کنم به شدت تو رابطه های عادیم تاثیر گذاشته و به خاطر اینکه با ۹۹.۹۹ درصد جامعه فرق شدیدی دارم . خیلی دارم از جامعه دور میشم و فکر می کنم خیلی فرصت های زندگیمو دارم از دست میدم. زندگیم خیلی آنرمال شده . نمی تونم یه رابطه عادی با یه دختر داشته باشم و چون فقط ترس دارم احساس تنهایی دارم . فکر می کنم روانی هستم. اصلا هم حاضر نیستم حضوری با کسی در این مورد حرف بزنم.

ارسال یک نظر


+ چهار = 5